اگر قرار است تحولی در عرصه تعلیم و تربیت به وقوع بپیوندد این تحول و دگرگونی باید از مدیریت آموزش و پرورش آغاز شود. ( فیلیپ کومبز ) توسعه پایدار ، اقتصاد پویا ، قضاوت صحیح ، دموکراسی واقعی ، امنیت همیشگی و عدالت در سایه تعلیم و تربیت به وجود می آید. پس راه نجات هر جامعه و ملل داشتن نظام تعلیم و تربیت توانمند و نیروی ماهر است. مدیریت در آموزش و پرورش با سایر نهادها و دستگاه تفاوت فوق العاده دارد . در بعضی از ارگان ها مدیر به اجرای امور اداری و مصوبات و دستورالعمل ها موظف و مشغول است در حالی که طبق این تعریف مدیریت آموزش و پرورش ایجاد زمینه و فراهم ساختن امکانات به منظور به کارگیری استعداد های افراد تحت تعلیم ، تحکیم بخشیدن به روابط انسانی و اتخاذ روش و تعیین خط مشی اصولی در کلیه ی امور برای بارور ساختن هدف های تربیتی را دنبال می کند. مشخصا وظیفه مدیر اتخاذ روش خاصی منطبق بر محیط تربیتی است که پرداختن به امور روزمره اداری یکی از وظایف محسوب می شود. اجرای صحیح مقررات و دستورالعمل ها بستگی به رهبری فرد ( مدیر ) دارد پس برای نجات طوری دیگر غیر از این چیزی که در حال حاضر در بعضی از مدارس ما و ادارات آموزش و پرورش وجود دارد باید عمل کرد و یا طوری دیگر باید اندیشید. به کار گماردن افرادی که کمترین سابقه مدیریت را ندارند ، طبقه بندی کردن مدارس به محل و خیابان ، عدم تقسیم بندی صحیح معلمان در مدارس ، عدم توجه به زندگی و معیشت فرهنگیان از جمله ضعف های نظام فعلی آموزش و پرورش محسوب می شود. آیا نظام آموزشی کنونی توسعه ، دموکراسی ، رشد قضاوت صحیح و عدالت را همراه خواهد داشت؟ تا زمانی که ما بر اساس سلیقه شخصی در نظام تعلیم و تربیت گام بر می داریم انتظار رسیدن به هیچ یک از شاخصه های عنوان شده را نباید داشت. لازم است متولیان این امر قدری بیاندیشند و واقع بینانه بنگرند که تقسیم مدارس و معطوف کردن دانش آموزان هر محل در خود محل ( خیابان ) آیا کاری درست و بجاست؟ مثلا دانش آموزان کوی شکری حتما در همین مدرسه باید درس بخوانند آیا این با عدالت آموزشی سازگار است؟ آیا همه ی مدارس ما دارای امکانات یکسان هستند؟ استفاده از افرادی تحت عنوان مدیر در اداره و یا مدرسه در حالی که سابقه ی یک روز معاونت یک دبستان را در کارنامه خود ندارند آیا جفا نیست؟ اگر دنبال تحول و نوگرایی و رسیدن به کمال واقعی هستیم آیا با این گونه رفتار سلیقه ای دست یافتنی است؟ آیا رمز توفیق و پیشرفت کشور های مترقی را می دانیم؟ آیا باور داریم که تنها رمز توسعه و پیشرفت، آموزش و پرورش موفق است؟ آیا جایگاه واقعی فرهنگیان را شناخته ایم و در راستای بهبود آن گام برداشته ایم ؟ آیا به مطالبات و خواسته های آنها فکر کرده ایم و هزاران سوال مبهم دیگر که از وظایف مدیران آموزش و پرورش است. لذا آنچه که آقای پرفسور کومبز در کتاب بحران جهانی تعلیم و تربیت آورده است نشان از این است که تربیت عامل اصلی بهسازی اخلاق و توسعه اقتصادی است. امروزه جهش آموزش و پرورش ، ایجاد سیاست های جدید تربیتی ، نوسازی تعلیمات و دگرگونی سیستم های آموزشی ، توجه به مدیریت آموزش و پرورش را بیش از پیش دامن زده و بهسازی مدیریت آموزشی را شدت می بخشد. همه جوامع مترقی پی برده اند که یک نظام آموزشی نمی تواند به خواسته های ترقی خواهانه و اصولی خود جامه ی عمل بپوشاند مگر اینکه مدیریت به مسئولان آموزش دیده با تجربه سپرده شود. به امید آن روز فلکناز آتشی مرجع: اصول تعلیم و تربیت – دکتر شریعتمداری فلسفه آپ – دکتر نقیب زاده سازمان آموزش و پرورش – دکتر عسکریان |