Thursday, January 10, 2008
کنکاش در مفهوم تورم و برخی اثرات منفی آن

تورم را به گونه های مختلف تعریف کرده اند . برخی از این تعاریف مبهم و برخی مملو از زوائد. تعدادی نیز ظاهرا انواع خاصی از تورم را مد نظر دارند و بنابراین جامع نیستند ولی آنچه در نظر اکثر علمای اقتصادی رایج است و سست تر از بقیه می باشد تورم به معنای افزایش عمومی سطح قیمت ها است یعنی نرخ تورم همان آهنگ افزایش قیمت ها ست که به شیوه های خاص محاسبه می شود . به عبارت دیگر نرخ تغییرات ماهیانه محاسبه و بر اساس آن نرخ تورم سالیانه را به دست می آورند.
آنچه مسلم است در محاسبه نرخ تورم عوامل متعددی وجود دارد که می بایست مد نظر قرار گیرد یکی از آن عوامل اهمیت کالاها و خدمات مختلف در زندگی افراد است و به طور دقیق تر باید گفت اهمیت این عوامل در بودجه خانواده یکسان نیست مثلا افزایش اجاره خانه به میزان 30 درصد تاثیر کاملا متفاوتی بر سطح زندگی افراد بر جای می گذارد تا افزایش مشابه در قیمت نمک یا خرما ، به همین دلیل در محاسبه نرخ تورم باید این موضوع در نظر گرفته شود.
بنابراین باید شاخص های افزایش قیمت بر اساس هزینه و قدرت واقعی و قدرت خرید پول محاسبه و اعلام گردند همچنین می بایست دقت کافی را نمود تا این شاخص ها از حداقل نقص و ایراد برخوردار باشد و در محاسبه آنها تقلب و تحریفی صورت نپذیرد به عبارت دیگر باید دید آیا مصرف کنندگان یعنی من و شما ، می توانیم با توجه به این شاخص میزان کاهش یا افزایش پدید آمده در درآمدهای واقعی فرد ( یعنی قدرت خرید درآمدهایمان و نه صرفا درآمدهای پولیمان ) را اندازه گیری و ارزیابی کنیم یا خیر؟
در ادامه و خارج از چارچوب های صرف اقتصادی و علمی در خصوص این شاخص ها و نحوه محاسبه آنها باید گفت در حقیقت از نظر جامعه و عموم مردم شاخص هزینه زندگی در بهترین حالت معیاری برای نشان دادن روال کلی تغییر قیمت هاست و می بایست با توجه به محدودیت ها و ویژگی های مربوط به آن محاسبه و تفسیر شود که بیان این ویژگی ها از حوصله این بحث خارج است.
ولی آنچه مسلم است این است که غیر از مشکلاتی که در راه اعمال این ویژگی ها وجود دارد مشکلات دیگری هم نیز در کار است . زیرا تورم به یک تعبیر مسئله ای است سیاسی که با منافع طبقات و اقشار مختلف جامعه سر و کار دارد و هر جا که پای منافع متضاد در میان باشد جنگ و تعارض هم هست . دولت ها هرگز در این مناقشه بی طرف نیستند و حتی می توان گفت به دلیل مسئولیت مستقیم در تحولات اقتصادی کشور ، اغلب در مرکز آن جای دارند لذا با عنایت به اهمیت و کاربرد های شاخص ، نرخ تورم ، حساسیت مسئولین در قبال آن قابل درک است چرا که براساس آن می بایست جهت تبیت قدرت خرید ، تعدیل دستمزد های واقعی و ... اقدام نمود.
بنابراین کاهش قدرت پول خوشایند هیچ دولتی نیست و افزایش تب بیمار هم نشانه ای از وخامت حال اوست. پس طبیعی است که انتشار آمارهایی که مبین تشدید تورم اند از دیدگاه دولتمردان چندان مطلوب نباشد حتی برخی از دولتمردان به این موضوع این طور نگاه می کنند که اگر بیماری قابل علاج نیست ، دست کم با کتمان واقعیت باید روحیه بیمار را حفظ کرد. علاوه بر این نرخ تورم و اعلام افزایش آن با روحیه کارفرمایان بزرگ نیز تعارض دارد چرا که آنان نیز می بایست سطح قدرت خرید کارکنان و کارگران خود را با افزایش حقوق و دستمزد حفظ نمایند.
موضوع دیگری نیز که باید مد نظر قرار داده شود این تکه از آنجا که تورم معمولا با انتقال درآمد و ثروت از اقشار و طبقات کم درآمد به اقشار مرفه تر همچنین به دولت همراه است و در تورم های شدید این انتقال چنان است که اکثریت بزرگ جامعه را در گروه بازماندگان جای می دهد انتشار آمارهای مربوط به افزایش تورم به اعتبار سیاسی دولتمردان لطمه می زند.
و از محبوبیت آنها نزد توده مردم می کاهد . این امر حتی برای دولت هایی که مشروحیتشان را از محبوبیت در میان مردم کسب نکرده اند نیز بی اهمیت نیست. پس می توان گفت دولت ها انگیزه ای نیرومند در تعدیل و کنترل شاخص تورم دارند و آن جلوگیری از افزایش نرخ تورم به منظور افزایش محبوبیتشان می باشد.
در اینجا با توجه به مطالب گفته شده می توان گفت تورم مطلوب هیچ کسی نیست. دست کم این برداشتی است که یک مسافر خیالی از کرات دیگر ، یا ناظری ساده دل از میان خودمان ، از مطالب روزنامه ها و مجلات و از محتوای کلام سیاستمداران دستگیرش می شود. دولتمردان همه جا بر علیه آن داد سخن می دهند مذمومش می خوانند ، معایبش را بر می شمرند ، حتی در همان حالی که سیاست های تورمی را به کار می گیرند ، خود را دشمن قهار آن قلمداد می کنند ، گویی که نه آنها و نه هیچ جاندار دیگری در تداوم آن دخیل نسیت و دخالتی ندارد. اما در واقع تورم یک بلای آسمانی نیست ریشه در واقعیت های زمینی دارد و دست کم بخشی از دشواری های مبارزه با آن ، منافعی که برای آن مترتب است ارتباط دارد.
ولی به هر حال تورم اثرات قابل ملاحظه ای را بر برخی از شاخص های مثبت اقتصادی بر جای می گذارد که در اینجا به طور خلاصه برخی از آنها را بر می شماریم :
الف – تاثیر تورم بر حجم تولید و سرمایه گذاری بیش از آثار دیگر آن مورد بحث است گروهی تورم را عامل کارسازی برای پس انداز اجباری می دانند و در نهایت عامل سرمایه گذاری ، ولی گروه دیگر چنین کرامتی را در تورم نمی بینند و آن را مانعی در امر سرمایه گذاری می پندارند . تورم به هر علت که پدید آید به هر حال بر سرمایه گذاری و تولید اثر می گذارد هر چند که این تاثیر یکسان نیست.
هر چند که می توان تورم های خزنده و ملایم بر تولید و سرمایه گذاری تاثیر مثبت دارند اما تورم های شدید بر سرمایه گذاری های تولیدی اثر منفی دارند و تورم های بسیار شدید و افسار گسیخته سرمایه گذاری های سوله را به شدت کاهش می دهند و گاه یک سره متوقف می کنند.
ب – تورم قدرت خرید درآمدهای پولی افراد جامعه را تقلیل می دهد . کاهش قدرت خرید حتی با تورم های نه چندان شدید می تواند چشمگیر باشد . هرگاه درآمد پولی برخی افراد یا گروه های جامعه افزایش نیابد. یا آهنگ افزایش آن از تورم کندتر شود این بدان مفهوم است که قدرت خرید یا درآمد واقعی افراد کاهش یافته است به عبارت دیگر مفهوم نزول سطح زندگی مادی آن دسته از افراد می باشد. بازنشستگان که درآمد ثابت دارند لزوما از این دسته اند. بخش بزرگی از کارکنان دولت و کارگران غیر متشکل بند که درآمدشان کمتر از نرخ تورم افزایش می یابند نیز از این جمله اند. بنابراین در زمان کوتاهی تورم جامعه ای را که اغلب افراد آن درآمد ثابت یا افزایش کمی در درآ»د را داشته باشد را فقیر تر می کند.

ج – تورم توزیع ثروت موجود در جامعه را نیز تغییر می دهد. این تغییر در وهله ی اول به سود بدهکاران و به زیان طلبکاران است چون قدرت خرید پول را کاهش می دهد و این امر توزیع ثروت را از منابع ثروت به گروه دیگری انتقال می دهد و این امر نیز به نوعی در بلند مدت خود تورم زاست و تورم تو در تو را ایجاد می کند.

د – رشد تورم رفاه اجتماعی را کاهش می دهد به نوعی که افراد امکان استفاده از کالا های رفاهی را کمتر پیدا می کند و این امر در بلند مدت باعث کاهش تابع رفاه اجتماعی می گردد.

ه – تغییرات مداوم در توزیع درآمد و ثروت منجر به از میان رفتن امنیت اجتماعی ، امنیت مالی ، شیوع اضطراب اجتماعی و کلا نارضایتی سیاسی می شود. در این شرایط حتی کسانی که از تورم نیز بهرمند گردیده اند لب به شکایت باز می گشایند . آنها معمولا منافعی را که از تورم عایدشان شده نتیجه شم اقتصادی ، پاداش آینده نگری و یا ذکاوت شخصی خود می پندارند . اما افزایش قیمت ها را نا موجه می دانند.
Atashi @ 10:52 PM